تا در محله گم نشوی بازی دائمی نور و سایه است، مبارزهی بیپایان خاطره و فراموشی است. ژان دَرَگان نویسندهای میانسال است که به ملال گرفتار آمده و عزلتنشینی اختیار کرده. روزی شخصی به نام ژیل اُتولینی با او تماس میگیرد و خبر از پیدا شدن دفترچهای میدهد که دَرَگان در ایستگاه قطار لیون گم کرده بود. در این دفترچه اسمی آمده که کنجکاوی اُتولینی را برانگیخته و حالا میخواهد از دَرَگان اطلاعاتی دربارهی شخص مذکور به دست آورد. کنجکاوی اُتولینی دَرَگان را به گذشتههای دور میبرد و بهانهای میشود برای باز کردن کلافهای درهمتنیدهی روزگار کودکیاش.
خرید کتاب تا در محله گم نشوی
جستجوی کتاب تا در محله گم نشوی در گودریدز
معرفی کتاب تا در محله گم نشوی از نگاه کاربران
بیقیدتر از روزهای قبل بیرون میرود. شاید تا امروز اشتباه میکرد که در این گذشتهی دور غوطه میخورد. چه سود؟ چندین سال میشد که دیگر به آن فکر نمیکرد، طوری که این دوره از زندگیاش با ظاهر شدن از پشت یک شیشهی مات، تمام شده بود. از این شیشه، نور ضعیفی بیرون میزد، ولی نمیشد چهرهها و هیکلهای شبحوار را تشخیص داد. یک شیشهی صیقلی، یک جور محافظ صفحه. شاید سرانجام او موفق شده بود، به لطف یک فراموشی ارادی، از خودش در برابر این گذشته محافظت کند. شاید هم روزگار بود که از رنگ و لعابها و ناهمواریهای شدید گذشته کاسته بود.
از متن کتاب
مشاهده لینک اصلی
تا در این محله گم نشوی اولین کتابیه که من از مودیانو خوندم و ارتباط گرفتن باهاش خیلی سخته. چون روایتش یه روایت سوم شخص سیال ذهنه پر از رفت و آمدهای فراوون و در هم تنیده. به خودی خود ارتباط گرفتن و همراهی یه سیال ذهن این چنینی کمی سخته-این نوع سیل ذهن البته از ساده هاش به حساب میاد- و چیزی که سخت ترش می کرد جغرافیای بومیشه که من مخاطب ممکنه تصور درستی ازش نداشته باشم و تا وقتی که اون کوچه ها و خیابونا و ساختمونا رو درک نکرده باشم، ساختن و تجسم فضا کمی توی ذهنم دشوارتر می شه. اما به طور کلی روایت این بچه ی گمشده در گذشته ای از یادرفته اونقدر که باید جذابیت نداره یا طوری نیست که من رو درگیر خودش کنه. ضرباهنگ ماجرا توی قسمت پایانی خیلی بهتر و جذاب تر می شه اما برای رسیدن به این بخش باید تا این جا پیش اومد و تحمل کرد.
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب تا در محله گم نشوی
خرید کتاب تا در محله گم نشوی
جستجوی کتاب تا در محله گم نشوی در گودریدز
از متن کتاب
مشاهده لینک اصلی
تا در این محله گم نشوی اولین کتابیه که من از مودیانو خوندم و ارتباط گرفتن باهاش خیلی سخته. چون روایتش یه روایت سوم شخص سیال ذهنه پر از رفت و آمدهای فراوون و در هم تنیده. به خودی خود ارتباط گرفتن و همراهی یه سیال ذهن این چنینی کمی سخته-این نوع سیل ذهن البته از ساده هاش به حساب میاد- و چیزی که سخت ترش می کرد جغرافیای بومیشه که من مخاطب ممکنه تصور درستی ازش نداشته باشم و تا وقتی که اون کوچه ها و خیابونا و ساختمونا رو درک نکرده باشم، ساختن و تجسم فضا کمی توی ذهنم دشوارتر می شه. اما به طور کلی روایت این بچه ی گمشده در گذشته ای از یادرفته اونقدر که باید جذابیت نداره یا طوری نیست که من رو درگیر خودش کنه. ضرباهنگ ماجرا توی قسمت پایانی خیلی بهتر و جذاب تر می شه اما برای رسیدن به این بخش باید تا این جا پیش اومد و تحمل کرد.
مشاهده لینک اصلی