«بالاخره زمانش رسيده بود كه درياچه او را برگرداند. و بهاين ترتيب، يك روز صبح در اواخر تابستان، امواج به نرمی بدنش را چنان به آبهای كمعمق آوردند كه گويی اين موجود، اين زن، تنها در خوابی سبك و آسوده فرو رفته بود. پيراهنی سفيد به تن داشت و روبانی دراز و مواج و ظريف هنوز دور گردنش پاپيون شده بود، لباسی شبيه به آن چه زنان ثروتمند در دوران قديم هنگام رفتن به بستر میپوشيدند. انبوه گيسوان خرمايیاش مانند آبشار صورتش را قاب گرفته بود. لبخند كمرنگی به لب داشت و چشمان بنفشرنگ ترسناكش كمی باز بود، انگار تازه از رويايی برخاسته بود. يك دستش زير چينهای پيراهن پنهان شده بود. دست ديگر به سمت ساحل دراز بود و پنجههايش چنان به شنها چنگ انداخته بود كه گويی داشت تلاش میكرد خودش را به ساحل بكشاند.»
خرید کتاب دختران دریاچه
جستجوی کتاب دختران دریاچه در گودریدز
معرفی کتاب دختران دریاچه از نگاه کاربران
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب دختران دریاچه
خرید کتاب دختران دریاچه
جستجوی کتاب دختران دریاچه در گودریدز
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی