داستان از زبان كريستوفر، قهرمان نوجوان مبتلا به اوتيسم كتاب، تعريف می‌شود. صدای راوی تا آنجا كه داستان را روايت می‌كند عادی، بدون لكنت و حتی هوشمندانه و درخشان است. مشكل اما اين‌جاست كه او داستان خودش را تعريف می‌كند. يك مبتلا به اوتيسم كه در برقراری ارتباط با محيط و آدم‌های اطرافش مشكل دارد و عكس‌العمل‌هايش در پاسخ به محيط اطرافش بيمارگونه و غيرعادی است.
و اين تضاد آدم را كلافه می‌كند. انگار كه در تمام طول داستان قهرمانت را در اتاقی زندانی كرده باشند. تا زمانی كه قهرمان در مساحت كوچك آن اتاق محدود، ذهن خودش، قدم برمی‌‌دارد همه چيز عادی و خوب به نظر می‌رسد. اما به محض اين‌كه بخواهد ذره‌ای از مرزهای اين اتاق خارج شود و پا به دنيای بيرون بگذارد همه چيز در هم می‌ريزد و خراب می‌شود.
خرید کتاب ماجرای عجیب سگی در شب
جستجوی کتاب ماجرای عجیب سگی در شب در گودریدز
معرفی کتاب ماجرای عجیب سگی در شب از نگاه کاربران
دیدین بعضی وقتا تو موقعیتایی گیر می‌کنید که مجبور میشید حرف آخر رو همون اول کار بزنید؟ الان تو همون موقعیتم... کتاب تصویرگر یه پسر نوجوون اوتیسمیه که اون‌قدر شیرین و دوس‌داشتنی هست که با خودت میگی بری همه‌ی شیش میلیارد کمتر آدمایی که اوتیسمی نیستن رو جمع کنی یه جا. صمیمانه باهاشون بشینی و بگی بچه‌ها بیاید گورمون رو از رو کره‌ی زمین گم کنیم. بیاین بریم یه جای دیگه تا این آدم‌های نازنین کمی از دست ما خلاص بشن و نفس راحتی بکشن
آره. شاید همه‌ی اوتیسمیا این‌قدر دوست‌داشتنی نباشن. اما همین که آدم باور می‌کنه کریستوفر رو چرا نباید باور کنه که شاید حداقل یه کریستوفر دیگه روی این زمین وجود داشته باشه که داره رنج می‌بره از ما و «بودن»های ما. کریستوفر شاید داره با سادگی سقلمه‌ای می‌زنه به بازومون که هی رفیق شاید همه‌ی این مناسباتی که بین خودتون راه انداختین... همه‌ی این رفتارهای متظاهرانه‌ی پالتیکلی کارکتی که آشنا و غریبه رو باهاش بزک می‌کنین... شاید یکی یه جایی داره حالش ازتون به هم می‌خوره. شاید یکی هی مجبوره دستش رو چاقوی ضامندار سوئیسیش باشه. شاید یکی مجبوره از دست‌تون دستاش رو بذاره رو گوشش و فریاد بکشه تا صداهاتون، همهمه‌هاتون، جنجال‌ها و دعواهاتون رو نشنوه. برای دوس داشتن کریستوفر باید از خودمون کمی بدمون بیاد و خوب این معامله‌ی کمی نیست. مخصوصا برای «ما». «مایی» که خوبیم. مایی که اصلا کی میگه بالا چشم‌مون ابروعه؟
...
داستان توی چند فصل مونده به آخر کار به شدت افت می‌کنه. به توصیه‌ی این کمینه ضمن حفظ خون‌سردی داستان رو ادامه بدید که یه پایان‌بندی خوب در کمینه
.
مشاهده لینک اصلی
بعد از مدت ها، بالاخره کتابم که امانت داده بودم رو پس گرفتم، و کل سیصد صفحه پایانی رو یک نفس خوندم و پرونده این کتاب رو بستم.
اما، در مورد کتاب، من خیلی انتظارات بالایی ازش داشت، ولی سبک نوشتاری و چارچوب کتاب جذبم نکرد...
اینی که وسط یه خط داستانی تقریبا گیرا و درست وسط بحث، نویسنده بیاد از لحاظ علمی، یک موضوغ بی ربط رو اثبات کنه برای من جذابیتی نداره!
شخصیت اول داستان اوتیسم داره، تهمت کشتن سگ بهش میزنن و از این رو قهرمان کارآگاه وار و دست تنها میافته دنبال قاتل...
ولی پیچش داستان کتاب رو دوست داشتم، یعنی تقریبا از وسطای داستان دیگه عنوان کتاب به داستان نمی اومد چون قاتل سگ مشخص شد!! و داستان خیلی شخصی شد...
نمی گم کتاب بدی هست و نخونین، ولی توصیه هم نمی کنم.
فقط یه کتابه، همین....
مشاهده لینک اصلی
آنچه من در مورد این کتاب دوست داشتم: 1. من کریستوفر را، با تمام دلایل بسیاری از خودم، شیرین و دلسوزانه یافتم. من فکر کردم این یک ایده خلاقانه بود برای نوشتن یک کتاب از نقطه نظر یک پسر با سندرم اسپرگر. این کار سخت است، اما نویسنده آن را خوب انجام می دهد. 3. از کریستفورز در مورد زندگی و شیوه ای که در آن می بینم، لذت بردم. 4. من عاشق ساختن لیست ها هستم. چیزی که من در مورد این کتاب دوست ندارم: 1. این واقعا یک رمز و راز نبود و من بعضی از آن ها را کمی قابل پیش بینی بودم (حدس زدم که ولینگتون را مدت ها قبل از اینکه آن را آشکار کرد کشته شد) .2. نیمه اول بهتر از نیمه دوم است. همانطور که من عاشق ساختن لیست ها هستم (به بالا نگاه کنید)، بعد از چندین بار، چیزی جز لیست کمی ناراحت شد. در کل، یک داستان تلخ در مورد یک پسر جوان اوتیستیک شجاع که سعی در تشخیص و پیدا کردن جای خود در این جهان بسیار پیچیده دارد. ارزش خواندن
مشاهده لینک اصلی
OverviewFirst شخصیت داستان از کریستوفر، پانزده ساله با سندرم Aspergers و یا اوتیسم با عملکرد بالا و استعداد برای ریاضی، که یک کتاب (این یکی - نوع - بسیار پست مدرن) در مورد تحقیقات خود را در مورد قتل یک سگ همسایه او شرلوک هولمز را دوست دارد و شگفت آور از جزئیات کوچک است، اما عدم شناخت او از زندگی عاطفی دیگر مردم مانع تحقیقاتش می شود. با این وجود، او باید بر برخی از عمیق ترین عادت ها و ترس ها غلبه کند و همچنین برخی از اسرار غیر منتظره را بازتاب می دهد. این در درجه اول یک کتاب YA است، اما به اندازه کافی برای آن وجود دارد که آن را یک بالقوه ارزشمند نیز بخواند. ساختار کتاب (اعداد فصل همه اولویتها، شامل پازل و نمودارهای ریاضی) و سبک روایت (توجه به جزئیات، منطق بیش از حد، اجتناب از استعاره)، ذهنیت کریستفورها و نحوه مشاهده زندگی را انعکاس می دهد. این با قطعه ای از ریاضیات و توضیحات شرایطش فلفل می شود: چگونه بر او تأثیر می گذارد و چه استراتژی های مقابله ای او تصویب می کند. این اثر مبهم و گاهی اوقات نفس گیر است، که یادآور افرادی است که می دانم کسانی که در طیف اوتیسم هستند و با خواندن محدود من در مورد این وضعیت تردید دارند. (توجه داشته باشید که نه اوتیسم و نه Aspergers به نام در کتاب ذکر شده است، اگر چه در اولین نسخه من، متخصص مغز و اعصاب Oliver Sacks آن را در یک نقل قول در پوشش جلد ذکر می کند.) سخنران صادقانه اما غیر قابل اعتماد آگاه است او می تواند یک شوخی را تجزیه و تحلیل کند اما هنوز هم @ آن را دریافت نمی کند. حقیقت فوق العاده است، بنابراین او از شرایطی که در آن او نمی تواند به حقیقت (به عنوان مثال از نظر مودب بودن) سخن بگوید، متنفر است و در واقع این واقعیت است که @ همه آنچه که شما می گوئید دروغ سفید است زیرا شما هرگز نمیتوانید به طور کامل پاسخی به هر چیزی بدهید. او همچنین از استعاره های متنفر است (حتی @ استعاره کلمه یک استعاره @ است، به این معنی @ چیزی را از یک مکان به مکان دیگر @)، اما او شبیه به ذهن نیست، زیرا آنها درست نیست. احساسات کریستفور در مورد استعاره ها به یک کتاب بسیار متفاوت، چین Mievilles فوق العاده @ @ Embassytown @ (http: //www.goodreads.com/review/show/ ...) بسیار مهم است، که در مورد چگونگی شکل دادن زبان به اذهان و نحوه شکل زبان ذهنها و رابطه بین تقابلها، حقیقت و دروغها را متمرکز می کند. بسیاری از رمان ها درباره کشف درستی هستند، اما تلاش کریستفورز این ایده را به سطح عمیق تر می برد و حتی اگر ما این راز را می دانیم تقریبا از لحاظ پاتولوژیک صادق است، مشاهدات گاهی اوقات از حقیقت حقیقت یک وضعیت غافل میشوند. مقدار زیادی طنز وجود دارد، و معمولا از کریستفورها ناشی از سوء تفاهمات ناشی از موقعیتها و درگیری بین کمبود خجالت و تمایل به نادیده گرفتن مردم توسط افراد ناآشنا است. منطق و حقیقت کریستوفر را ریاضی را دوست دارد، زیرا امن است، ساده و پاسخ قطعی، بر خلاف زندگی است. همچنین در تفسیر بعضی از جنبه ها خوب است، پایان دادن به توضیح محاسبه اولویت ها با عدد @ عبارات، آنچه که تمام الگوهای رها شده را ترک می کند @. انحرافات ظاهری او از منطق با منطق هوشمند توجیه می شود. به عنوان مثال، داشتن رنگ های مورد علاقه و نفرت، انتخاب را کاهش می دهد و به همین ترتیب استرس را در مقابله با تأثیر ناتوانی خود در فیلتر کردن یا اولویت بندی قرار می دهد: او جزئیات هر چیز را به یاد می آورد (و به یاد می آورد) و می تواند به عقب برگردد، در حالی که مغز دیگر مردم پر می شود چیزهای خیالی او کمی مانند قهرمانش، شرلوک هولمز است که گفته می شود: \"جهان پر از چیزهایی است که هیچ کس با هیچ شکی نمی شناسد @\". به همین ترتیب، تعریف یک روز خوب یا بد بر اساس این که چند اتومبیل قرمز یا زرد غیر منطقی تر از حالت خمیازه ای است که توسط آب و هوا اعمال می شود. همه اینها به این معنی است که حیوانات شرطی بهتر نسبت به انسان ها هستند: سگ ها. شما همیشه می دانید چه سگ فکر می کند - دارای چهار حالت است. خوشحال، ناراحت، متقابل و تمرکز. همچنین، سگ ها وفادار هستند و دروغ نمی گویند زیرا نمی توانند صحبت کنند. مردم بیشتر از یک راز هستند: هنگام صحبت کردن، مردم به او نگاه می کنند تا درک کنند که چه چیزی فکر می کنند، اما کریستوفر هم همینطور. برای او @ مانند بودن در یک اتاق با یک آینه یک طرفه در یک فیلم جاسوسی @. عشق حتی نامعلومتر است: @ دوست داشتن کسی وقتی به سختی به آنها کمک می کند، به دنبال آنها می آید و به آنها حقیقت می گوید، و پدر [چیزهای زیادی برای من می کند] ... که بدان معنی است که او را دوست دارد @. مقایسه ها این را در یک سفر نسبتا پر تنش، از جمله passages زمانی که کریستوفر یک سفر استرس زا را می گذراند، رد می کنید. این به من کمک کرد که با او همدردی کنم - تا آنجایی که استرس من را تشدید می کند! ارزشش این است که این را با ایریس مرداک «کودک ورد (http: //www.goodreads.com/review/show/ ...) مقایسه کنید، شخصیت اصلیش دارای تمایلات Aspergers تلویحی و The Housekeeper و استاد (http: //www.goodreads.com/review/show/) است که همچنین در مورد یافتن الگوهای شمارشی در زندگی روزمره است و شامل شخصیتی است که مغز آن کار مانند سایر افراد.
مشاهده لینک اصلی
مفهوم جالب است: روایت را از طریق POV یک پسر اوتیستی روایت کنید. فصل ها هوشمندانه با اعداد اول، که با رمان ارتباط دارد. این تصاویر و نمودارهای جالبی برای نگاه کردن دارد. با این حال، من این را توصیه نمی کنم زیرا من را ناامید کرد و نمی توانستم در وجدان خوب به کسی بگویم که کتابی را که من نا امید کردم بخوانم. من حدس می زنم ناامیدی من در این واقعیت است که نه تنها باشگاه کتاب من این را به عنوان یک رمز و راز رمان و همچنین بسیاری از بررسی ادبی که خوانده ام نیز هست. آنچه که من انتظار داشتم یک رمز و راز سواری هیجان انگیز وحشتناک در مورد یک پسر اوتیستیک بود که تلاش می کرد قاتل سگ همسایه اش را پیدا کند، به عنوان او به آرامی از قاتل بیرون می کشید، خود را در موقعیت های خطرناک زندگی قرار می دهد. نوعی مثل ترتس، دوست کوچولو از یک POV اوتیستی گفته شده است. با این حال، حادثه شگفت انگیز ... به هیچ وجه، شکل یا شکل هیچ رمز و راز نیست و به همین دلیل، POV اوتیستی نیمه دوم رمان باقی مانده گاهی اوقات جذاب اما گاهی اوقات خسته کننده است. در عوض، شما یک رمان دریافت می کنید که به عنوان رمز و راز قتل محسوب می شود. در نیمه اول رمان، رمز و راز حل می شود. یا به جای اینکه بدون قید و شرط گفته شد که قاتل سگ است. از آن زمان، نیمه دوم رمان به شدت بر روی کریستوفر تمرکز می کند و تلاش می کند تا خودش به لندن سفر کند. یک کار دشوار با توجه به کریستوفر است اوتیست، نفرت جمعیت و ایستادن را به لمس توسط مردم است. من نمی دانم چه کسی قاتل است یا چرا کریستوفر به لندن می آید، چرا که این تنها دو شگفتی واقعی رمان است. من به طور کلی می گویم این ناامیدی بزرگ برای من بود. من فکر کردم که من یک رمز و راز قاتل هیجان انگیز گرفتم و به جای آن من یک ملودرام خانوادگی بسیار خواندنی دریافت کردم. شاید اگر این به عنوان یک رمز و راز قتل تحت فشار قرار نگرفت من از آن بسیار بیشتر لذت خواهم برد. جالب توجه است اما من نمی خواهم آن را توصیه.
مشاهده لینک اصلی
این کتاب دنیای من را لرزاند، و برای هفته ها تلاش می کرد تا بداند چرا. در اینجا این است: * به دلیل طرح بی عیب و نقص است؛ زیرا صدای بی عیب است؛ زیرا شگفت آور آن را حس می کند بدون اینکه زیبا باشد؛ زیرا یک کریستوفر در من وجود دارد و یک کریستوفر در هر کس که دوستش دارد یا حداقل سعی می کند با آن * از آنجا که کریستوفر از من خواسته است که خود را در مورد عشق عامیانه، مانند جالب ترین بچه، بنویسد، اگر نه بر روی بلوک (هرگز جالب ترین بچه در بلوک)، حداقل در سالنامه ادبیات * به دلیل کریستوفر boone در کسانی که من را دوست دارند یا حداقل سعی می کنند با هم صحبت کنند، به من می گویند، صبور باش؛ لطفا صبور باشید؛ من بهترین کارهایی را که می توانم انجام دهم می توانم @ * زیرا من این درخواست را درک می کنم، از آنجاییکه درخواست خودم به خودم 230 بار در روز صادر می کنم
مشاهده لینک اصلی
آیا من اوتیستیک هستم؟ من کریستوفر بون هستم؟ در مورد OCD من (خود تشخيص داده شده، بله ياه!) که من را از اين بچه پانزده ساله جدا مي کند چه؟ سرنوشت مهربان است، اما هیچ چیز ناراحت کننده تر از یادگیری است که شما دارای بسیاری از ویژگی های که مردم را به عنوان @ نیازهای ویژه دسته بندی کنید. @ منظور من، گوزن. انتخاب مورد A بیش از مورد B چرا که شما دوست رنگ؟ بله شمارش بی وقفه؟ بله از دست دادن در Underground لندن؟ بله عادات غذا خوردن دمدمی بله در طول داستان سرایی بی رحمانه ای گرفتار شد؟ بله بله، بله، بله من همه آن را کردم و در ابتدا خیلی خجالت نکشید، اما همان طور که در ادامه می خواندم، من با این بچه خیلی تمجید کردم، بنابراین احساس می کردم یک شخص دیوانه لعنتی است. من خوشحالم که من خواندن آن را انجام دادم. بعضی از موارد توجه: 1. کریستوفر ریاضی را دوست دارد یادم می آید زمانی که من ریاضی را دوست داشتم. ریاضی سرگرم کننده است 2. کریستوفر یک موش حیوان خانگی دارد. من به یاد داشته باشید زمانی که من استفاده از موش حیوان خانگی. موش های پت سرگرم کننده هستند! من آرزو می کنم سیبان دوست دختر من بود خوب، sorta منظورم این نیست، من فکر نمی کنم ایده راضی به نظر می رسد، اما هنوز هم. او به نظر می رسد یک gal.4 بزرگ است. من تصمیم گرفته ام که مردم غیر دیوانه همیشه به صلح و آرامش برسند. به همین دلیل ضروری است که آن را کمی بچرخانیم. من نمی خواهم تولد بگیرم. از آقای هادون برای خواندن سریع خوشتان می آید. زندگی کاملا پیچیده است، حتی در خارج از لندن، آره؟
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب ماجرای عجیب سگی در شب
و اين تضاد آدم را كلافه می‌كند. انگار كه در تمام طول داستان قهرمانت را در اتاقی زندانی كرده باشند. تا زمانی كه قهرمان در مساحت كوچك آن اتاق محدود، ذهن خودش، قدم برمی‌‌دارد همه چيز عادی و خوب به نظر می‌رسد. اما به محض اين‌كه بخواهد ذره‌ای از مرزهای اين اتاق خارج شود و پا به دنيای بيرون بگذارد همه چيز در هم می‌ريزد و خراب می‌شود.
خرید کتاب ماجرای عجیب سگی در شب
جستجوی کتاب ماجرای عجیب سگی در شب در گودریدز
آره. شاید همه‌ی اوتیسمیا این‌قدر دوست‌داشتنی نباشن. اما همین که آدم باور می‌کنه کریستوفر رو چرا نباید باور کنه که شاید حداقل یه کریستوفر دیگه روی این زمین وجود داشته باشه که داره رنج می‌بره از ما و «بودن»های ما. کریستوفر شاید داره با سادگی سقلمه‌ای می‌زنه به بازومون که هی رفیق شاید همه‌ی این مناسباتی که بین خودتون راه انداختین... همه‌ی این رفتارهای متظاهرانه‌ی پالتیکلی کارکتی که آشنا و غریبه رو باهاش بزک می‌کنین... شاید یکی یه جایی داره حالش ازتون به هم می‌خوره. شاید یکی هی مجبوره دستش رو چاقوی ضامندار سوئیسیش باشه. شاید یکی مجبوره از دست‌تون دستاش رو بذاره رو گوشش و فریاد بکشه تا صداهاتون، همهمه‌هاتون، جنجال‌ها و دعواهاتون رو نشنوه. برای دوس داشتن کریستوفر باید از خودمون کمی بدمون بیاد و خوب این معامله‌ی کمی نیست. مخصوصا برای «ما». «مایی» که خوبیم. مایی که اصلا کی میگه بالا چشم‌مون ابروعه؟
...
داستان توی چند فصل مونده به آخر کار به شدت افت می‌کنه. به توصیه‌ی این کمینه ضمن حفظ خون‌سردی داستان رو ادامه بدید که یه پایان‌بندی خوب در کمینه
.
مشاهده لینک اصلی
بعد از مدت ها، بالاخره کتابم که امانت داده بودم رو پس گرفتم، و کل سیصد صفحه پایانی رو یک نفس خوندم و پرونده این کتاب رو بستم.
اما، در مورد کتاب، من خیلی انتظارات بالایی ازش داشت، ولی سبک نوشتاری و چارچوب کتاب جذبم نکرد...
اینی که وسط یه خط داستانی تقریبا گیرا و درست وسط بحث، نویسنده بیاد از لحاظ علمی، یک موضوغ بی ربط رو اثبات کنه برای من جذابیتی نداره!
شخصیت اول داستان اوتیسم داره، تهمت کشتن سگ بهش میزنن و از این رو قهرمان کارآگاه وار و دست تنها میافته دنبال قاتل...
ولی پیچش داستان کتاب رو دوست داشتم، یعنی تقریبا از وسطای داستان دیگه عنوان کتاب به داستان نمی اومد چون قاتل سگ مشخص شد!! و داستان خیلی شخصی شد...
نمی گم کتاب بدی هست و نخونین، ولی توصیه هم نمی کنم.
فقط یه کتابه، همین....
مشاهده لینک اصلی
آنچه من در مورد این کتاب دوست داشتم: 1. من کریستوفر را، با تمام دلایل بسیاری از خودم، شیرین و دلسوزانه یافتم. من فکر کردم این یک ایده خلاقانه بود برای نوشتن یک کتاب از نقطه نظر یک پسر با سندرم اسپرگر. این کار سخت است، اما نویسنده آن را خوب انجام می دهد. 3. از کریستفورز در مورد زندگی و شیوه ای که در آن می بینم، لذت بردم. 4. من عاشق ساختن لیست ها هستم. چیزی که من در مورد این کتاب دوست ندارم: 1. این واقعا یک رمز و راز نبود و من بعضی از آن ها را کمی قابل پیش بینی بودم (حدس زدم که ولینگتون را مدت ها قبل از اینکه آن را آشکار کرد کشته شد) .2. نیمه اول بهتر از نیمه دوم است. همانطور که من عاشق ساختن لیست ها هستم (به بالا نگاه کنید)، بعد از چندین بار، چیزی جز لیست کمی ناراحت شد. در کل، یک داستان تلخ در مورد یک پسر جوان اوتیستیک شجاع که سعی در تشخیص و پیدا کردن جای خود در این جهان بسیار پیچیده دارد. ارزش خواندن
مشاهده لینک اصلی
OverviewFirst شخصیت داستان از کریستوفر، پانزده ساله با سندرم Aspergers و یا اوتیسم با عملکرد بالا و استعداد برای ریاضی، که یک کتاب (این یکی - نوع - بسیار پست مدرن) در مورد تحقیقات خود را در مورد قتل یک سگ همسایه او شرلوک هولمز را دوست دارد و شگفت آور از جزئیات کوچک است، اما عدم شناخت او از زندگی عاطفی دیگر مردم مانع تحقیقاتش می شود. با این وجود، او باید بر برخی از عمیق ترین عادت ها و ترس ها غلبه کند و همچنین برخی از اسرار غیر منتظره را بازتاب می دهد. این در درجه اول یک کتاب YA است، اما به اندازه کافی برای آن وجود دارد که آن را یک بالقوه ارزشمند نیز بخواند. ساختار کتاب (اعداد فصل همه اولویتها، شامل پازل و نمودارهای ریاضی) و سبک روایت (توجه به جزئیات، منطق بیش از حد، اجتناب از استعاره)، ذهنیت کریستفورها و نحوه مشاهده زندگی را انعکاس می دهد. این با قطعه ای از ریاضیات و توضیحات شرایطش فلفل می شود: چگونه بر او تأثیر می گذارد و چه استراتژی های مقابله ای او تصویب می کند. این اثر مبهم و گاهی اوقات نفس گیر است، که یادآور افرادی است که می دانم کسانی که در طیف اوتیسم هستند و با خواندن محدود من در مورد این وضعیت تردید دارند. (توجه داشته باشید که نه اوتیسم و نه Aspergers به نام در کتاب ذکر شده است، اگر چه در اولین نسخه من، متخصص مغز و اعصاب Oliver Sacks آن را در یک نقل قول در پوشش جلد ذکر می کند.) سخنران صادقانه اما غیر قابل اعتماد آگاه است او می تواند یک شوخی را تجزیه و تحلیل کند اما هنوز هم @ آن را دریافت نمی کند. حقیقت فوق العاده است، بنابراین او از شرایطی که در آن او نمی تواند به حقیقت (به عنوان مثال از نظر مودب بودن) سخن بگوید، متنفر است و در واقع این واقعیت است که @ همه آنچه که شما می گوئید دروغ سفید است زیرا شما هرگز نمیتوانید به طور کامل پاسخی به هر چیزی بدهید. او همچنین از استعاره های متنفر است (حتی @ استعاره کلمه یک استعاره @ است، به این معنی @ چیزی را از یک مکان به مکان دیگر @)، اما او شبیه به ذهن نیست، زیرا آنها درست نیست. احساسات کریستفور در مورد استعاره ها به یک کتاب بسیار متفاوت، چین Mievilles فوق العاده @ @ Embassytown @ (http: //www.goodreads.com/review/show/ ...) بسیار مهم است، که در مورد چگونگی شکل دادن زبان به اذهان و نحوه شکل زبان ذهنها و رابطه بین تقابلها، حقیقت و دروغها را متمرکز می کند. بسیاری از رمان ها درباره کشف درستی هستند، اما تلاش کریستفورز این ایده را به سطح عمیق تر می برد و حتی اگر ما این راز را می دانیم تقریبا از لحاظ پاتولوژیک صادق است، مشاهدات گاهی اوقات از حقیقت حقیقت یک وضعیت غافل میشوند. مقدار زیادی طنز وجود دارد، و معمولا از کریستفورها ناشی از سوء تفاهمات ناشی از موقعیتها و درگیری بین کمبود خجالت و تمایل به نادیده گرفتن مردم توسط افراد ناآشنا است. منطق و حقیقت کریستوفر را ریاضی را دوست دارد، زیرا امن است، ساده و پاسخ قطعی، بر خلاف زندگی است. همچنین در تفسیر بعضی از جنبه ها خوب است، پایان دادن به توضیح محاسبه اولویت ها با عدد @ عبارات، آنچه که تمام الگوهای رها شده را ترک می کند @. انحرافات ظاهری او از منطق با منطق هوشمند توجیه می شود. به عنوان مثال، داشتن رنگ های مورد علاقه و نفرت، انتخاب را کاهش می دهد و به همین ترتیب استرس را در مقابله با تأثیر ناتوانی خود در فیلتر کردن یا اولویت بندی قرار می دهد: او جزئیات هر چیز را به یاد می آورد (و به یاد می آورد) و می تواند به عقب برگردد، در حالی که مغز دیگر مردم پر می شود چیزهای خیالی او کمی مانند قهرمانش، شرلوک هولمز است که گفته می شود: \"جهان پر از چیزهایی است که هیچ کس با هیچ شکی نمی شناسد @\". به همین ترتیب، تعریف یک روز خوب یا بد بر اساس این که چند اتومبیل قرمز یا زرد غیر منطقی تر از حالت خمیازه ای است که توسط آب و هوا اعمال می شود. همه اینها به این معنی است که حیوانات شرطی بهتر نسبت به انسان ها هستند: سگ ها. شما همیشه می دانید چه سگ فکر می کند - دارای چهار حالت است. خوشحال، ناراحت، متقابل و تمرکز. همچنین، سگ ها وفادار هستند و دروغ نمی گویند زیرا نمی توانند صحبت کنند. مردم بیشتر از یک راز هستند: هنگام صحبت کردن، مردم به او نگاه می کنند تا درک کنند که چه چیزی فکر می کنند، اما کریستوفر هم همینطور. برای او @ مانند بودن در یک اتاق با یک آینه یک طرفه در یک فیلم جاسوسی @. عشق حتی نامعلومتر است: @ دوست داشتن کسی وقتی به سختی به آنها کمک می کند، به دنبال آنها می آید و به آنها حقیقت می گوید، و پدر [چیزهای زیادی برای من می کند] ... که بدان معنی است که او را دوست دارد @. مقایسه ها این را در یک سفر نسبتا پر تنش، از جمله passages زمانی که کریستوفر یک سفر استرس زا را می گذراند، رد می کنید. این به من کمک کرد که با او همدردی کنم - تا آنجایی که استرس من را تشدید می کند! ارزشش این است که این را با ایریس مرداک «کودک ورد (http: //www.goodreads.com/review/show/ ...) مقایسه کنید، شخصیت اصلیش دارای تمایلات Aspergers تلویحی و The Housekeeper و استاد (http: //www.goodreads.com/review/show/) است که همچنین در مورد یافتن الگوهای شمارشی در زندگی روزمره است و شامل شخصیتی است که مغز آن کار مانند سایر افراد.
مشاهده لینک اصلی
مفهوم جالب است: روایت را از طریق POV یک پسر اوتیستی روایت کنید. فصل ها هوشمندانه با اعداد اول، که با رمان ارتباط دارد. این تصاویر و نمودارهای جالبی برای نگاه کردن دارد. با این حال، من این را توصیه نمی کنم زیرا من را ناامید کرد و نمی توانستم در وجدان خوب به کسی بگویم که کتابی را که من نا امید کردم بخوانم. من حدس می زنم ناامیدی من در این واقعیت است که نه تنها باشگاه کتاب من این را به عنوان یک رمز و راز رمان و همچنین بسیاری از بررسی ادبی که خوانده ام نیز هست. آنچه که من انتظار داشتم یک رمز و راز سواری هیجان انگیز وحشتناک در مورد یک پسر اوتیستیک بود که تلاش می کرد قاتل سگ همسایه اش را پیدا کند، به عنوان او به آرامی از قاتل بیرون می کشید، خود را در موقعیت های خطرناک زندگی قرار می دهد. نوعی مثل ترتس، دوست کوچولو از یک POV اوتیستی گفته شده است. با این حال، حادثه شگفت انگیز ... به هیچ وجه، شکل یا شکل هیچ رمز و راز نیست و به همین دلیل، POV اوتیستی نیمه دوم رمان باقی مانده گاهی اوقات جذاب اما گاهی اوقات خسته کننده است. در عوض، شما یک رمان دریافت می کنید که به عنوان رمز و راز قتل محسوب می شود. در نیمه اول رمان، رمز و راز حل می شود. یا به جای اینکه بدون قید و شرط گفته شد که قاتل سگ است. از آن زمان، نیمه دوم رمان به شدت بر روی کریستوفر تمرکز می کند و تلاش می کند تا خودش به لندن سفر کند. یک کار دشوار با توجه به کریستوفر است اوتیست، نفرت جمعیت و ایستادن را به لمس توسط مردم است. من نمی دانم چه کسی قاتل است یا چرا کریستوفر به لندن می آید، چرا که این تنها دو شگفتی واقعی رمان است. من به طور کلی می گویم این ناامیدی بزرگ برای من بود. من فکر کردم که من یک رمز و راز قاتل هیجان انگیز گرفتم و به جای آن من یک ملودرام خانوادگی بسیار خواندنی دریافت کردم. شاید اگر این به عنوان یک رمز و راز قتل تحت فشار قرار نگرفت من از آن بسیار بیشتر لذت خواهم برد. جالب توجه است اما من نمی خواهم آن را توصیه.
مشاهده لینک اصلی
این کتاب دنیای من را لرزاند، و برای هفته ها تلاش می کرد تا بداند چرا. در اینجا این است: * به دلیل طرح بی عیب و نقص است؛ زیرا صدای بی عیب است؛ زیرا شگفت آور آن را حس می کند بدون اینکه زیبا باشد؛ زیرا یک کریستوفر در من وجود دارد و یک کریستوفر در هر کس که دوستش دارد یا حداقل سعی می کند با آن * از آنجا که کریستوفر از من خواسته است که خود را در مورد عشق عامیانه، مانند جالب ترین بچه، بنویسد، اگر نه بر روی بلوک (هرگز جالب ترین بچه در بلوک)، حداقل در سالنامه ادبیات * به دلیل کریستوفر boone در کسانی که من را دوست دارند یا حداقل سعی می کنند با هم صحبت کنند، به من می گویند، صبور باش؛ لطفا صبور باشید؛ من بهترین کارهایی را که می توانم انجام دهم می توانم @ * زیرا من این درخواست را درک می کنم، از آنجاییکه درخواست خودم به خودم 230 بار در روز صادر می کنم
مشاهده لینک اصلی
آیا من اوتیستیک هستم؟ من کریستوفر بون هستم؟ در مورد OCD من (خود تشخيص داده شده، بله ياه!) که من را از اين بچه پانزده ساله جدا مي کند چه؟ سرنوشت مهربان است، اما هیچ چیز ناراحت کننده تر از یادگیری است که شما دارای بسیاری از ویژگی های که مردم را به عنوان @ نیازهای ویژه دسته بندی کنید. @ منظور من، گوزن. انتخاب مورد A بیش از مورد B چرا که شما دوست رنگ؟ بله شمارش بی وقفه؟ بله از دست دادن در Underground لندن؟ بله عادات غذا خوردن دمدمی بله در طول داستان سرایی بی رحمانه ای گرفتار شد؟ بله بله، بله، بله من همه آن را کردم و در ابتدا خیلی خجالت نکشید، اما همان طور که در ادامه می خواندم، من با این بچه خیلی تمجید کردم، بنابراین احساس می کردم یک شخص دیوانه لعنتی است. من خوشحالم که من خواندن آن را انجام دادم. بعضی از موارد توجه: 1. کریستوفر ریاضی را دوست دارد یادم می آید زمانی که من ریاضی را دوست داشتم. ریاضی سرگرم کننده است 2. کریستوفر یک موش حیوان خانگی دارد. من به یاد داشته باشید زمانی که من استفاده از موش حیوان خانگی. موش های پت سرگرم کننده هستند! من آرزو می کنم سیبان دوست دختر من بود خوب، sorta منظورم این نیست، من فکر نمی کنم ایده راضی به نظر می رسد، اما هنوز هم. او به نظر می رسد یک gal.4 بزرگ است. من تصمیم گرفته ام که مردم غیر دیوانه همیشه به صلح و آرامش برسند. به همین دلیل ضروری است که آن را کمی بچرخانیم. من نمی خواهم تولد بگیرم. از آقای هادون برای خواندن سریع خوشتان می آید. زندگی کاملا پیچیده است، حتی در خارج از لندن، آره؟
مشاهده لینک اصلی