In these gems of reportage Truman Capote takes true stories and real people and renders them with the stylistic brio we expect from great fiction. Here we encounter an exquisitely preserved Creole aristocrat sipping absinthe in her Martinique salon; an enigmatic killer who sends his victims announcements of their forthcoming demise; and a proper Connecticut householder with a ruinous obsession for a twelve-year-old he has never met. And we meet Capote himself, who, whether he is smoking with his cleaning lady or trading sexual gossip with Marilyn Monroe, remains one of the most elegant, malicious, yet compassionate writers to train his eye on the social fauna of his time.
خرید کتاب موسیقی برای آفتاب پرست ها
جستجوی کتاب موسیقی برای آفتاب پرست ها در گودریدز
معرفی کتاب موسیقی برای آفتاب پرست ها از نگاه کاربران
تصمیمگیری برای امتیاز دادن به این کتاب برام خیلی سخته. نمیدونم شاید به خاطر فرم و ساختار داستان کوتاهه که راضی به 5 دادن نمیشم. اما خب تا زمانی که گودریدز @نیم@ رو به سیستم امتیازدهیش اضافه نکرده به همین 5 ستاره رضایت میدم. چرا که تا به حال به این اندازه کتابی رو دوست نداشتم و از خوندش لذت نبردم. خب چرا بردم ولی این یکی عجیب بهم چسبید. از یادداشت نویسنده بگیر که چطور از پشتکار روزافزونش برای تمرین نویسندگی گفته بود تا خود داستانها و چهرهنگاریها. یادداشت کاپوتی سند ای بود بر این حرف که چطور بعضی افراد @نابغه@ رو به غلط معنی میکنند و فکر میکنند بدون تمرین دادنِ ذهن، باید پیور گُلد (طلای ناب) روی کاغذ بیارند و به خیال خودشون هنر، خام و پخته نداره و شاید حتی برای خام بودنش ارزش بیشتری قائل بشن. آخ که چقدر در اشتباهند.
از ترومن کاپوتی هنوز کتابی به غیر از این نخوندم ولی مطمئنم رمانش هم به همین اندازه روون و خوشخوان خواهد بود، اما قطعا متفاوتتر؛ چرا که تلاشش برای تعریف نشدن فقط در یک قالب و ساختار رو عمیقا درک میکنم و میستایم. در این کتاب که معرکه کار کرده بود. باعث شد من دوباره به این موضوع توجه کنم که اگر واقعا توجه کنیم، شاهد جذابترین تئاترها، سناریوها و داستانهایی میشیم که توسط همین شخصیتهای معمولی و گاها عجیب زندگی واقعی اجرا میشن؛ داستانهایی از زندگی که با تمام احساس و شور و تأثیرات مقابلش روایت میشن و تنها منتظر کشف و ثبت شدن هستند.
هنوز دقیق نمیدونم که آیا داستانهای این کتاب فیکشن بودن یا نان-فیکشن؟ اما فکر میکنم با توجه به توضیح خود کاپوتی به نان-فیکشن نزدیکتر بودن. هر چه که بودن عالی بودن؛ خلاصه و کامل؛ بدون تفصیلهای طولانی و خستهکننده اما نه آنقدر هم متراکم که بگیم از اون ور بوم افتاده باشه. همهچیز به اندازه، به جا و درست سر جای خودش بود. نه با همه داستانها اما با بیشترشون ارتباط زیادی برقرار کردم و به اصطلاحی خرکیف شدم:)) و میتونم بگم که عاشق این نابغه معتاد الکی شدم.
مشاهده لینک اصلی
همون مقدمهی طولانی اول کتاب کاپوتی راجع نویسندگیش منو گرفت. بعد یه داستانهایی بود که یه چیز مرموزی داشت انگار. بخش دوم کتاب اما با اسم «چهرهنگاریها؛ چند معاشرت» حسابیتر چسبید. به خاطر حضور خود کاپوتی. فک کن خود کاپوتی پریده توی داستان، مثلن یه روز با کسی که خونهش رو تمیز میکنه میره خونه بقیه، یکی از دوستهای نچسبش میاد یه چیزی تعریف میکنه، میشینه با یه زندانی توی سلولش حرف میزنه، یا اون مراسمه با مونرو، یا که اصلنتر بخش آخر که میشینه با خودش حرف میزنه.
کتاب تمیز و دقیق و پر تصویره. همینگویطور.
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب موسیقی برای آفتاب پرست ها
خرید کتاب موسیقی برای آفتاب پرست ها
جستجوی کتاب موسیقی برای آفتاب پرست ها در گودریدز
از ترومن کاپوتی هنوز کتابی به غیر از این نخوندم ولی مطمئنم رمانش هم به همین اندازه روون و خوشخوان خواهد بود، اما قطعا متفاوتتر؛ چرا که تلاشش برای تعریف نشدن فقط در یک قالب و ساختار رو عمیقا درک میکنم و میستایم. در این کتاب که معرکه کار کرده بود. باعث شد من دوباره به این موضوع توجه کنم که اگر واقعا توجه کنیم، شاهد جذابترین تئاترها، سناریوها و داستانهایی میشیم که توسط همین شخصیتهای معمولی و گاها عجیب زندگی واقعی اجرا میشن؛ داستانهایی از زندگی که با تمام احساس و شور و تأثیرات مقابلش روایت میشن و تنها منتظر کشف و ثبت شدن هستند.
هنوز دقیق نمیدونم که آیا داستانهای این کتاب فیکشن بودن یا نان-فیکشن؟ اما فکر میکنم با توجه به توضیح خود کاپوتی به نان-فیکشن نزدیکتر بودن. هر چه که بودن عالی بودن؛ خلاصه و کامل؛ بدون تفصیلهای طولانی و خستهکننده اما نه آنقدر هم متراکم که بگیم از اون ور بوم افتاده باشه. همهچیز به اندازه، به جا و درست سر جای خودش بود. نه با همه داستانها اما با بیشترشون ارتباط زیادی برقرار کردم و به اصطلاحی خرکیف شدم:)) و میتونم بگم که عاشق این نابغه معتاد الکی شدم.
مشاهده لینک اصلی
همون مقدمهی طولانی اول کتاب کاپوتی راجع نویسندگیش منو گرفت. بعد یه داستانهایی بود که یه چیز مرموزی داشت انگار. بخش دوم کتاب اما با اسم «چهرهنگاریها؛ چند معاشرت» حسابیتر چسبید. به خاطر حضور خود کاپوتی. فک کن خود کاپوتی پریده توی داستان، مثلن یه روز با کسی که خونهش رو تمیز میکنه میره خونه بقیه، یکی از دوستهای نچسبش میاد یه چیزی تعریف میکنه، میشینه با یه زندانی توی سلولش حرف میزنه، یا اون مراسمه با مونرو، یا که اصلنتر بخش آخر که میشینه با خودش حرف میزنه.
کتاب تمیز و دقیق و پر تصویره. همینگویطور.
مشاهده لینک اصلی